این بار دیگه فرق میکنه!
تعدادِ زیادی کتاب و فیلمِ نخونده و ندیده دارم و حتی فکر میکنم بعضی از اونها رو اونطور که باید نخوندم و ندیدم و مثل این میمونه که تجربه شون نکردم! سالهای اخیر هم تمرکز برایم سخت تر شده. بارِ این ندیده ها و نخوانده ها روی ذهنم سنگینی میکند و بالاخره باید راهی یافت! دسترسی زیاد به منابع، باعث زیاد شدنشون و در نتیجه سردرگمی میشه. به نظرم باید موضوعی را مدتها دنبال کرد و خواند و دید و تحلیل کرد تا واقعا در ذهنت جای بگیرد. خواندن پراکنده کتاب ها و دیدن فیلم ها بدون برنامه باعث میشه که به صورت عمیقی توی ذهن نمونن. موضوع بعدی به راحتی جای موضوع قبلی رو میگیره به جای اینکه سوار بر موضوع قبلی بشه. یادگیری و درک عمیق و لذت بردن چیزیه که توی هیاهوی جهان گم شده و باید این توان رو دوباره تقویت کرد. به حافظه هم خیلی اعتمادی نیست و باید نوشت ..
باوجودِ فشار تمام کردن پایان نامه در این روزها، تصمیم گرفتم برای آرامشِ ذهن خودم پروژهی خواندن کتابها و فیلمهایی که همیشه دوست داشتم را دوباره و به آرامی شروع کنم. اول اینکه یک سری چیزها را دوباره خواهم دید چون حرصِ خواندن و دیدن چیزهای جدید، معمولا فرصتِ تجربه ی مجدد و عمیقتر را از من گرفته بود. دوم اینکه برای تمام کردن هیچوقت عجله نکنم، تهش قرار نیست به چیزی برسم و مهم این مسیر و لذتشه. سوم اینکه اگر دیدن واقعا چیزی برام جالب نیست تصمیم بگیرم بذارمش کنار! خیلی از کتابها یا فیلمها هست که دارم ولی ممکنه دیگه برام جذابیت نداشته باشن یا فعلا دغدغه ام نباشن. چهارم اینکه خلاصه نویسی کنم. پنجم اینکه با وجودِ موضوعات متنوعی که علاقه دارم دنبال کنم، همزمان حداکثر دو سه تا رو دنبال کنم و مابقی رو بیخیال بشم.
پروژه اول: دیدن مجدد فیلمهای عباس کیارستمی و همزمان خوندن کتابهایی با موضوع عباس کیارستمی. سالها بود دلم میخواست این کار رو بکنم ولی نیمه تمام مونده بود.
پروژه دوم: نیچه
پروژه سوم: داستایوفسکی
این سه تا برای سه سال فکر کنم کافیه. تفکرِ سمیِ کمالگرایی اینجوریه که خب الان میخوای نیچه رو تکمیل کنی کلِ فلاسفه ی قبلی رو میدونی؟ تاریخ فلسفه رو کامل خوندی؟ ولی واقعیتش اینه که فلسفه رو همیشه پراکنده خوندم ولی جذاب تر از همه و تاثیرگذارترینشون فعلا برام نیچه است. توی مسیرِ خوندن نیچه مطمئنا لازم میشه گاهی برگردم به فیلسوفهای قبلی یا نظرات بعدیها. کم کم مطالب باید روی هم سوار بشن. داستایوفسکی هم عمیقا با دو رمان برادران کارامازوف و جنایت و مکافات تونسته ذهن منو نسبت به یک سری موضوعات تغییر بده و بسیار تاثیرگذار بوده و اینطور نیست که صرفا فقط به این موضوعات بپردازم. درکنارش به طور پراکنده گاهی چیزهای دیگه ای هم تجربه میکنم. تنوع لازمه به هر حال. ولی تمرکز جدی تر روی همین هاست.
کارِ آسونی هم نیست. ولی واقعا برام لازمه و دوست دارم این بار بتونم به اون حس رضایت برسم. هر جند رضایتِ اصلی زمانیه که پایان نامه ام رو تموم کنم.
پی نوشت: دوباره دارم با جمله "این بار دیگه فرق میکنه" خودم رو گول میزنم. ولی خب ببینیم چی میشه. اگه پروژه ها رو رها کردم بسیار عادیه!
- ۰۴/۰۵/۱۶
خلاصه مطالبی که فهمیدید رو برای ما هم به اشتراک بزارید.